منم بازی
در اين داستان ميخوانيم:«يک موش کوچولو يک مامان موشي بود. مامان موشي هر جا ميرفت، موشي دمش را محکم ميگرفت و ميگفت که منم ميام. يک روز موشي دم مامان موشي را گرفته بود و دنبالش ميدويد. رسيدند به يک تپه خاکي. باد خاکها را از نوک تپه، سر ميداد پايين».
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد