نه شیر شتر نه دیدار عرب

روایت قصّه‌های ایرانی با ضرب‌المثل‌های ایرانی. یکی‭ ‬بود‭ ‬یکی‭ ‬نبود‭ ‬فقط‭ ‬خدا‭ ‬بود‭ ‬و‭ ‬هیچکس‭ ‬نبود‭. ‬روزی‭ ‬و‭ ‬روزگاری‭ ‬مردی‭ ‬که‭ ‬چند‭ ‬تا‭ ‬شتر‭ ‬خریده‭ ‬بود،‭ ‬رو‭ ‬کرد‭ ‬به‭ ‬همسرش‭ ‬و‭ ‬گفت‭: ‬‮«‬خانم‭ ‬مهربانم‭! ‬باید‭ ‬به‭ ‬خاطر‭ ‬شترهایمان،‭ ‬چند‭ ‬وقتی‭ ‬برویم‭ ‬صحرا‭ ‬زندگی‭ ‬کنیم‭.‬‮»‬‭ ‬خانم‭ ‬در‭ ‬جواب‭ ‬گفت‭: ‬‮«‬باشه‭ ‬هر‭ ‬چی‭ ‬شما‭ ‬بگید‭…‬‮»‬‭ ‬آن‌ها‭ ‬به‭ ‬صحرا‭ ‬رفتند‭ ‬و‭ ‬چادری‭ ‬برپا‭ ‬کردند‭ ‬و‭ ‬مشغول‭ ‬دامداری‭ ‬و‭ ‬کشاورزی‭ ‬شدند‭.
20,000 تومان
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد
ناشر: برف
نویسنده فاطمه کلانه سیفری
مترجم ندارد
تصویرگر زهره سادات فیض آبادی
قطع کتاب خشتی بزرگ
سال چاپ 1397
نوبت چاپ
نوع جلد شومیز
زبان فارسی
جنس کتاب کاغذی
ویراستار ندارد
تعداد صفحات 12
مشخصات ظاهری موارد دیگر