پرنده ی خیلی کوچک
چند روز پیش یک کلاغ آمد روی درخت ما. وقتی کلاغ قارقار می کرد من هم مثل او قارقار کردم. ما مثل دو تا دوست شده بودیم. بعد کلاغ پر زد و رفت. من هر روز روی پله ی حیاط می رفتم و به آسمان نگاه می کردم و ... مجموعه ی قصه های ریزه میزه مانند باران اند، زلال و شفاف، می بارند و جاری می شوند بر کودکان.
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد