پیامبر و ماه
به چشمهای پیامبر نگاه کردم. چشمانش میدرخشید و پر از نور بود. پیامبر دستش را بلند کرد و من چشمهایم را بستم و خودم را به خدا سپردم. احساس سبکی کردم. نسیم خنکی میوزید، احساس عجیبی بود! نه دردناک بود و نه سخت. انگار بر ابرها سوار بودم... آزاد و رها ...
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد