کدو قلقله زن قصه منظوم
قصههایی کهن و آموزنده از ایران زمین. يكي بوديكي نبود: زير گنبدكبود، بي بي گل نشسته بود، رو سرش چادر نماز تو دلش هزار تاراز، ماه مي رفت و سال ميشد، سال نو پارسال مي شد، ميوه هاروي درخت، ميرسيد و كال ميشد، بي بي جون تنها بود، تودلش غوغا بود، روز ها قار قار كلاغ، روي شاخه هاي باغ، شب هاپشت پنجره ، جيغ جفد و زنجره، دخترش اون دور دورا، پشت تپه ماهورا
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد