کشتي سيراف
این داستان درباره کشتیای به نام «سیراف» است و مرد ناشناسی که هرچه میگوید به حقیقت میپیوندد. کشتی به طرف شعلههای آتش کشیده میشود. ملوانان به ناخدا خبر میدهند که دیگر نمیتوانند کشتی را مهار کنند و از او میخواهند کشتی را غرق کند؛ چراکه غرق شدن در آب را به سوختن در آتش ترجیح میدهند. حرفهای ناخدا و امید دادن او بینتیجه است. ناخدا نمیداند چه کند. ناگهان مرد ناشناس جلو میآید و میگوید مطمئن باشید که هیچ اتفاقی برای کشتی نمیافتد! در ادامه داستان، همانطور که مرد ناشناس گفته بود، کشتی و ساکنانش نجات مييابند؛ اما چگونه؟ این مرد ناشناس کیست؟... .
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد