گرگ ها هم عاشق می شوند
شش لول اسلحه نیست، جواب است. جواب سوالی که زندگی جلویت گذاشته و کس دیگری هم نیست که کمکت کند. در کلبه ای دورافتاده در سرزمین های قطبی، زیگ 14 ساله با یک جسد تنهاست؛ جسد پدرش که چند ساعت پیش در دریاچه افتاده و یخ زده است. بعد سر و کله ی غریبه ای پیدا می شود، مرد غول پیکر و خرس مانندی که می گوید در زیگ با طلاهای او فرار کرد و تهدید میکند اگر زیگ نگوید طلاها کجاست، حسابی خدمتش می رسد. زیگ چیزی درباره ی طلاها نمی داند، فقط می داند شش لولی توی کلبه پنهان شده، اما حتی اگر دست زیگ به آن برسد،آیا می تواند پیش از مرد شلیک کند؟
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد