یادداشت های راننده ی نیمه شب
نار تخت پیرمرد نشستهام و به خط سبزروشنی نگاه میکنم که روی صفحه نمایش نوار قلب او بالا و پایین میرود. کوههای کوچک روی مانیتور تا همین چند روز پیش، با نظم و ترتیب از چپ به راست حرکت میکردند؛ اما حالا مثل دیوانهها بالا و پایین میپرند. به زودی این صدای بیب کوتاه به بوقی بلند و ممتد تبدیل میشود. کوهها میریزند و دشتی صاف و یکذست جای آنها را میگیرد. بعد کار من در اینجا تمام میشود و دیگر آزاد و رها خواهم بود.»
این کالا در حال حاضر موجودی ندارد